دکتر ناصر کاتوزیان؛ درباره آزادی و امنیت و جایگاه وکلای دادگستری
مطالب زیر، خلاصه دو سخنرانی و مصاحبه دکتر ناصر کاتوزیان است که گرچه چندی اززمان آن گذشته امّا همچنان تازه و شایسته ملاحظه است: نخستین مطلب، سخنرانی مختصر در نشست سالانه اسکودا (اتحادیه کانونهای وکلا) در خرداد ۹۲ در استان اردبیل است. مطلب بعدی امّا، گفتگوی کوتاهی است با خبرگزاری «ایسنا»، که باهم میخوانیم:
ابتدا مجری مراسم، با بیان اینکه، ریشه لغوی کاتوزیان، به معنی پارسایان و روحانیون در اَدوار باستانی ایران بوده است، برای سخنرانی دکتر کاتوزیان، از ایشان دعوت به عمل آورد. با حضور استاد در جایگاه سخنرانی، ایشان از طرف حضار بشدت مورد تشویق و احترام قرار گرفتند. استاد با اظهار شرمندگی در برابر محبت حاضران، به کسالت ناشی از سرماخوردگی اشاره کرده و افزودند که کوتاه سخن خواهند گفت: «این سنت ایرانیان است که همیشه به پیشکسوتان و پیشینیان احترام میگذارند. من شخصاً قابل این همه محبت نیستم، اما روحیه ایرانی باعث شده که به من اظهار محبت شود. ما در گذشته به پیشکسوتان خود احترام میگذاشتیم، شما هم امروز این کار را میکنید، و امیدواریم در آینده هم، اینگونه باشد.
درباره کانون وکلا و استقلال آن به اندازه کافی صحبت شده است. من امروز قصد سخنرانی ندارم ولی در مورد نقش نهادهای مدنی در جامعه متمدن عرض میکنم تا به کانون برسیم. آزادی، عزیزترین و شریفترین نهاد یا ارزشی است که در وجود بشر، به ودیعه گذاشته شده است. تقریباً تمام فلاسفه و حکما در غرب و شرق اعتقاد دارند که آزادی، یک امر فطری است.
کانت که از حکمای بزرگ آلمانی است و تمدن امروز جهان، در نتیجه افکار فیلسوفانی چون ایشان است، یعنی دموکراسی و جامعه مدنی و روشنگری و هرچه امروز از غرب سراغ داریم، زاده افکار اوست. اعتقاد دارد که اولین حکم عقل عملی، آزادی است. در این مورد توضیحی بدهم، کانت برای عقل دو جنبه قائل است: عقل نظری و عقل عملی.
عقل نظری اطلاعاتی است که از طریق حواس پنجگانه درک میکنیم. لکن عقل عملی، ندایی است که از درون ذات بشر به او گفته میشود و ما مقدماتش را درک نمیکنیم و یک باره به ما دستور اجرای کاری را میدهد. او عقل عملی را برتر از عقل نظری میداند. کانت میگوید روسو به من آموخت که حکم دل برتر است و معتقد است که اولین حکم عقلی عملی، آزادی است.
از متون اسلامی هم برمیآید که آزادی اهمیت بسیار دارد. در داستان آدم و حوا هست که وقتی خلق شد گفته شد «نَفَخْتُ فیه مِنْ روُحی» و طبیعی است که روح پروردگار، بندگی و قید نمیپذیرد. اما روحیه آزادیخواهی یک نقص دارد و آن اینست که اعمال آزادیهای فردی به صورت مطلق، میتواند منجر به از بین رفتن امنیت دیگری شود. امنیت خواسته بنیانی بشر متفکر است. انسان دریافت که آزادی در عین اینکه عزیز است ولی باید آدمی بتواند امن هم زندگی کند. پس مجبور شد از بخشی از آزادیهای خود بگذرد و به دولت بسپارد تا در امنیت زندگی کند.
داستان علوم سیاسی و حقوق، داستان تلفیق همین دو مسئله، یعنی نیاز به امنیت و آزادی است. جامعه متمدن برای تعامل بین این دو مفهوم، راهحلی اندیشیده است و آن اینست که واسطههایی بین توده مردم و حاکمان ایجاد کند که این نهادها واسطه شوند تا اگر نظارتی از دولت صادر شد، کمتر با مردم برخورد داشته باشد و لبه تیز قدرت کمتر شود. این نیاز، باعث ایجاد نهادهای مدنی شد که یکی از مهمترین آنها کانون وکلای دادگستری است. این نهاد مقداری از بار وظایف دولت را میکاهد.
یکی از وظایف مهم دولت استقرار عدالت است، که بخشی از دشواری این وظیفه به کانون وکلا سپرده شده است. این کانونها ضمن حمایت صنفی از وکلا، در اجرای عدالت به دولت کمک میکنند و اگر استقلال نداشته باشند نمیتوانند وظایف خود را انجام دهند. همین قدر به عنوان رهآورد کوچک تقدیم کردم که بگویم فقط از سر محبت نیست که کانون وکلا تشکیل میشود، بلکه تشکیل کانون یک ضرورت است و هر حکومتی که بخواهد در دل مردم جای گیرد باید این کار را بکند.
مصاحبه با خبرگزاری ایسنا
همچنین دکتر ناصر کاتوزیان در گفتوگو با خبرنگار حقوقی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، با بیان این که کانون وکلای دادگستری نهادی قابل حذف نیست، اظهار کردند: بعضی از افراد گمان میکنند که کانون وکلای دادگستری را میتوان حذف کرد یا به قوه قضائیه وابسته کرد؛ در صورتی که در تمام دنیا دولتها کانونهای وکلا را به عنوان یک نهاد مدنی اجتماعی برای اجرای عدالت ضروری میدانند.
دکتر کاتوزیان تصریح کرد: در سراسر دنیا کانونهای وکلا همیشه پیشرو مسائل اجتماعی هستند. وکالت، هم یک شغل و سندیکای خصوصی است و هم یک سندیکای عمومی.
ایشان افزودند: کانونهای وکلای دادگستری نباید عامل سیاستگذاری دولتها شوند بلکه باید استقلال و شخصیت خود را حفظ کنند.
اگر وکیل به وضعیت شغلی خود مطمئن نباشد به درستی نمیتواند از موکل خود دفاع کند. در این صورت دولت و سازمانهای قضایی، هم مدعی میشوند و هم مدعی علیه.
* سخنرانی در نوزدهمین همایش سراسری کانونهای وکلای دادگستری ایران در بوشهر در تاریخ ۲۸ آبان ۱۳۹۱
تشکر میکنم از احترامی که شما به یک معلم پیر میگذارید. نکتهای که مایلم امروز عرض کنم در واقع دنباله عرایضی است که در کنگره ملی وکلا گفتم. شعری از ابوحنیفه خواندم که بیانگر اهمیت و مخاطرات کار وکالت است. از چهار واو، پرهیز کن، وکالت، ودیعه، وصایت و وقوف. نه اینکه اینها زشت است که باید پرهیز کرد بلکه آنقدر مهم است که باید با احتیاط نزدیک شد چون ممکن است بسوزاند.
قدر متیقن اینها، امانت است. وکیل امین است برای موکل و برای ملت. وکالت به نظر من شغل خصوصی نیست هرچند دولتی هم نیست. خدمتی عمومی است. از این امانت ملی و امانت در برابر موکل، قواعدی استخراج میشود که میتوان آن را اخلاق وکالت یا آیین وکالت نامید. اگر چنین آییننامهای برای وکلا باشد بسیار مفید است. مطلبی بنده تهیه کردهام که دارای ۴ قسمت است. در رابطه با موکل و دادرسی و جامعه و قاضی. در رابطه با موکل اولین وظیفه وکیل این است که دست از گفتن حرفهای غلوآمیز و نشدنی بردارد. امانت اقتضا دارد که واقعیت به موکل گفته شود.
وظیفه دوم وکیل در رابطه با موکل اینست که لازم است نتایج امر وکالت را همان طور که تشخیص میدهد به موکل اعلام کند و نگوید صد درصد برنده است. مثل جراح که باید توضیح دهد و بگوید چه مسائلی احتمال دارد در حین جرّاحی اتفاق بیفتد.
وکیل هم باید به موکل بگوید که چه مسائلی ممکن است در ضمن دادرسی پیش بیاید و چه اشکالاتی ممکن است در مسیر پیشرفت کار پدید آید و چقدر شانس دارد. سومین وظیفه این است که اگر خواست موکل راه انحرافی انتخاب کند، وکیل باید او را بازدارد که اگر غیر از این باشد با امانت ملت منافات دارد. نکته دیگر دستمزد است.
آییننامه، حق الوکاله را مشخص کرده است. به نظر من یک وکیل خوب رضایت موکل خود را جذب میکند و پول زیادی نمیگیرد.
در مورد رابطه وکیل با دادرسی، وکیل باید از پیچیده کردن دادرسی خودداری کند. وکیل باید از فنونی که بلد است برای راهنمایی قاضی استفاده کند نه پیچیده کردن و طولانی کردن دادرسی. قاضی نیاز دارد به هدایت و حمایت شما. خود من وقتی قاضی بودم از همین راهنماییها استفاده میکردم. سعی کنید این امانت را قاضی هم حس کند. در رابطه با خود قاضی هم وکیل باید به قاضی احترام بگذارد. مسند قضاوت احترام دارد. در خارج هم قاضی و وکیل با هر وضعیت علمی یا شخصیتی که باشند، وکیل قاضی را عالیجناب خطاب میکند. کار بدی نیست که وکلا و قضات با لباس رسمی در دادگاه حاضر شوند.
در رابطه وکیل با اجتماع، از وکیل این توقع میرود که با لباس مناسب در مجامع عمومی حاضر شود و باید در جامعه، شان وکالت را حفظ کند. رفتار وکیل باید با قاضی احترامآمیز باشد اما تملقآمیز نباشد. وکیل در عین حال که نباید خود را کوچک کند، نباید تفاخر هم بکند. بگذارید جامعه خود به خود به شما احترام بگذارد. هرچه افتادهتر باشد مردم شما را ایستادهتر میبینند.
رعایت مسائل فوق، مستلزم دو شرط است که در اختیار وکیل نیست. وکیلی میتواند به مقتضای امانت رفتار کند که هم امنیت شغلی و هم آزادی در دفاع داشته باشد که این دو به هم مربوط است. در همایشهایی که وکلا هستند، این دو چیز را فراموش کردهاند. در مورد امنیت شغلی در خصوص استقلال وکلا و مظالمی که در این زمینه هست و موضع کانونهای وکلا صحبت زیاد شده است، اما در موضوع امنیت در دفاع، به میزان مناسب صحبت نشده است.
انتظار میرود که وکلا و کانونها از قوه قضاییه بخواهند که به پرونده وکلایی که بابت دفاع از موکل به زندان رفتهاند امعان نظری بکند. بنده به شخصه و بعنوان اعلام از طرف جامعه وکالت، اگر اجازه میدهید، آزادی وکلایی را که فقط به خاطر دفاع از موکلان در بازداشت هستند، از قوه قضائیه تقاضا میکنم.
بخشی از سخن هم مربوط به قضات است. ممکن است برخی وکلا، منطقی بر خلاف منطق قضات داشته باشند. باید به این اختلافات زیاد بها داده نشود. مسائل شخصی و سیاسی و اجتماعی مثل مسائل دیگر یا جرائم دیگر نیست و اختلاف سلیقهها نباید به نحوی باشد که آزادی وکیل در دفاع خدشهدار شود. به قول سعدی: «من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم، تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال».
دکتر ناصر کاتوزیان
به نقل از سایت روزنامه اطلاعات